۱- شهید حسنعلی صفایی انارکی
یکم مهر ،1340 در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش رضا، فروشنده بود و مادرش زهرا نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی دانشــگاه صنعتی اصفهان در رشــته معدن بود. به عنوان جهادگر در جبهه حضور یافت. نوزدهم دی ،1365 با سمت نیروی واحد مهندسی رزمی در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به صورت و کتف، شهید شد. مزار او در گلزار شهدا الرضای زادگاهش قرار دارد. برادرش رسول نیز به شهادت رسیده است.
**********************************************************************************************************************************************************************************
2- شهید نعمت الله مجلسی کوپایی
ســی ام فروردین ،1343 در شهرســتان اصفهان چشــم به جهان گشود. پدرش ذبیح الله ، کارگری میکرد و مادرش فاطمه نام داشــت. دانشجوی دوره کارشناسی در دانشگاه صنعتی اصفهان ر رشته معدن بود. به عنوان بسیجیدر جبهه حضور یافــت. چهارم مــرداد ،1365 در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر و پا، شهید شد. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش واقع است.
وصیت نامه شهید
"بسمه تعالی
«ولا تحسن الذین قتلوا فی سبیل ا… امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»
«و مپندارید کسانی که در راه خدا کشته میشوند مردگانند بلکه آنان زندهاند و نزد خدا روزی میخورند»
قفس بدن من که روحم را زندانی کرده خدای میداند چقدر قفلها به در آن زده شده چه قفلهائی، قفلهای مادیت دنیا، پول و مقام و …. آری همیشه از خدای خود میخواستم که آن گلولهها یک یک به این قفلها بخورد و قفسم باز شود و روحم پرواز کند و باز هم میگویم که من لیاقت ندارم که این قفلها شکسته شود. ای برادران و خواهران خدا می داند چقدر شهادت شیرین است واقعاً میگویم اگر کسی درک کرده باشد میفهمد چقدر شهادت شیرین است حال که این سخن را میزنم ممکن است خیلیها ما را مسخره کنند و بگویند مگر مرگ هم شیرین است. آری برادر و خواهر شهادت درراه خدا خیلی از اینها که من و تو حدس میزنیم شیرینتر است. پدر و مادرم که واقعاً من خیلی زحمت کشیدهاند من از آنها حلالیت میطلبم از تمام دوستان، اشنایان همکلاسیها همه و همه حلالیت میطلبم و در آخر این را یادآوری میکنم که بخدا قسم جامعهای که بدون ولایت باشد آن جامعه روح ندارد آن جامعة مردگان است یعنی مانند جسمی که بدون روح باشد پس ای برادر و خواهرم اماممان را تنها مگذارید هر چند که مگذاشتهاید. بخدا اگر ساعتها فکر کنید میفهمید که آری روح جامعه است.
والسلام"
**********************************************************************************************************************************************************************************
3- شهید پرویز (حمید) جمشیدی
بیست وسوم اســفند ،1345 در شهرستان کرج به دنیا آمد. پدرش صدراهلل، کارگر کارخانه بود و مادرش کلثوم نام داشت. دانشجوی رشته مهندســی معدن دانشگاه صنعتی اصفهان بود. به عنوان پاســدار در جبهه حضور یافت. بیست ویکم فروردین ،1366 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. مزار وی در امامزاده محمد زادگاهش واقع است. او را حمید نیز مینامیدند.
فرازی از وصیت نامه
"...می خواهم شمارا به چند نکته یادآور شوم : اول اینکه روزی است که روز وحشت است روز بپا خاستن و آن رستاخیز است که به حساب تک تکمان می رسند چه بهتر که ما خود به حساب خود برسیم قبل از اینکه خداوند به حسابمان برسد.
دیگر اینکه انسان باید همیشه به یاد مرگ باشد این واژه ای که انسان از آن وحشت دارد و خیال می کند که مرگ فناست ولی بگویم برای افراد با ایمان مرگ:
دانی که چیست دولت،دیداریار دیدن در کوی او گدایی،بر خسروی گزیدن
که منظور این است مرگ اول یافتن دولت و بزرگی است امید که ما از این گروه باشیم.
یک حدیث نیز مستقیما از امام صادق (ع) از کتابی می نویسم و به پایان می برم: بالاترین و مهمترین توصیه ها این است که هرگز پروردگار متعال را فراموش نکرده و پیوسته متوجه و متذکر او بوده و در همه حال بندگی و اطاعت او را بجای آوری. و مراقب باش که در اثر نعمتها و الطافی که از جانب خداوند متعال شامل تو می شود مغرور و فریفته نگردی ..."
**********************************************************************************************************************************************************************************
4- شهید عبدالعلــی رنجبــران
دهم شــهریور ،1347 در شهرستان فسا به دنیا آمد. پدرش شــنبه، کارگــری میکرد و مادرش آسیه نام داشت. دانشجوی رشته مهندســی معدن دانشگاه صنعتی اصفهان بود. به عنوان بســیجی در جبهه حضور یافت. چهارم دی ،1365 در شلمچه به شهادت رســید. پیکرش مدتها در منطقه بر جا ماند و هجدهم بهمن،1375 پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
فرازی از وصیت نامه
.... خواهرم تو با حجابت در پشت جبهه با دشمن بجنگ و برادرم تو هم با کار کردنت در جبهه و پشت جبهه بجنگ و همواره دنباله رو امام (ره) باشيد و او را هيچ گاه تنها نگذاريد و من از شما تقاضا دارم که همواره امام راحل را دعا کنيد با سلامي دوباره خدمت خانواده گراميم ؛ به خصوص پدر و مادرم از شما تقاضا دارم که در مرگ من که اگر خداوند مرا به عنوان شهيد بپذيرد گريه کنيد اما بي صبري نکنيد چون اين راهي است که خواه ناخواه هم بايد بروند و چه بهتر که انسان در اين راه از دنيا برود و خوشا به سعادت آنان که خداوند آنان را به عنوان شهيد مي پذيرد. در آخر از تمام کساني که اين وصيت را مي خوانند تقاضا دارم که اگر حقي بر من دارند حلالم کنند. ...